اولین هدیه روز مادر من تولد پسر بچه ام ، زکری بود. او قرار بود سال گذشته در روز مادر متولد شود ، اما تصمیم گرفته زودتر بیاید. زکری در 25-04-2005 ، درست دو هفته قبل از روز مادر متولد شد.

تمام خانواده من از تولد زکری خوشحال بودند. وزن او 2.98 کیلوگرم بود و خدا را شکر می کنم که زایمان را به راحتی انجام داد و از او در رحم من محافظت کرد ، زیرا بند ناف هنگام تولد دور گردنش بود. خدا را شکر که زکری زودتر در هفته سی و هشتم بارداری من متولد شد ، زیرا بند ناف در ناحیه گردن شل شده بود.

متاسفانه زکری زردی داشت. به غیر از نور درمانی ، پرستاران هر روز نمونه خون می گرفتند تا میزان بهترین دکتر قلب در مشهد زردی وی را مشخص کنند. دیدن گریه نوزاد کوچک هر بار که نمونه خون او را می گرفتند دردناک بود.

در هشتمین روز تولد ، من و شوهرم تصمیم گرفتیم با یک متخصص اطفال دیگر مشورت کنیم تا مطمئن شویم فرزندمان خوب است زیرا ما با اولین پزشک اطفال که با او در روز تولد توسط بیمارستان هماهنگ شده بود ، راحت نبودیم.

طبق نظر پزشک متخصص اطفال همه چیز خوب به نظر می رسد و نگران سطح زردی نباشید. با این حال ، اخبار فوری هنگامی که نوزاد ما توسط دکتر لیم تشخیص داده شد ، دومین متخصص اطفال که ما همچنین متخصص قلب و عروق هستیم ، به دلیل داشتن یک نقص بزرگ پشتی ورودی اطراف پرده ای بزرگ (VSD) و یک نقص پشتی دهلیزی کوچک دوم (ASD) ) (معمولاً به عنوان سوراخ در قلب شناخته می شود). در واقع ، متخصص قلب اطفال از یافتن 2 سوراخ در قلب شگفت زده شد زیرا نوزاد من هیچ علامتی را نشان نمی دهد. سوراخ ها فقط از طریق سونوگرافی تشخیص داده شد.

من و شوهرم از این خبر بسیار شوکه شدیم. باورمان نمی شد که این اتفاق برای ما می افتد. ما با متخصصان دیگر مشورت کرده ایم اما نتیجه نهایی یکسان بوده است.

تحت درمان دکتر لیم ، زکری 6 ماه به عنوان دوره نظارت مهلت داده شد. اگر دو سوراخ در قلب او هیچ نشانه ای از بسته شدن خود به خود نشان ندهد ، باید تحت عمل جراحی قرار گیرد تا دو سوراخ را وصله کند. در همین حال ، به زکری 2 نوع دارو داده شد که دو بار در روز مصرف شود ، یعنی Lasix و KCL برای کاهش بار قلب هنگام رشد.

من و شوهرم هر روز برای معجزه بسیار سخت دعا می کردیم تا بچه ما مجبور به عمل جراحی نشود.

تغذیه نوزاد با دارو به ویژه Lasix و KCL یک تجربه خوشایند نبود. هر دو دارو خوشمزه نبودند اما طبق نظر پزشک لازم است. در نتیجه ، نوزاد من دچار تهوع شد. او چند بار در روز با حالت تهوع مشاهده شد.

متأسفانه در سومین ماه تولد ، زکری بیش از 2 هفته از تب رنج می برد. نکته عجیب این بود که او فقط از ساعت 2 صبح تا 7 صبح هر روز تب داشت. او در این ساعات بدون هیچ دلیلی گریه می کرد و گریه می کرد و هیچ کدام از ما نمی توانیم توضیح دهیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

Categories: Business